رزا / مصاحبه با خانم لاله مهراد در خصوص خریم خصوصی
در زندگی مان مواقعی پیش می آید که احساس می کنیم با گفتن نه به کسی که خیلی دوستش داریم، او را ناراحت می کنیم و یا شايد هم طرف مقابل به ما احساس بدی بدهد که چرا به او نه گفته ایم! گاهی هم وقتی به کسی بله می گوییم، خودمان ناراحت می شویم و خود را سرزنش ميكنيم كه چرا اين كار را كرده ايم. در حقيقت اگر حريم خود را بشناسيم و بدانیم که چه می خواهیم، حتي اگر بقیه بخواهند وارد بازی احساسی با ما شوند تا به اهداف شان برسند، موفق نخواهند شد. به عبارت دیگر ما با مشخص كردن حریم مان با خودمان و ديگران شفاف ميشويم و از توقعات و از نه گفتن ها و آره گفتن های بی جا آزاد می شویم. به خاطر داشته باشیم زمانی که باید بله بگوییم و نه می گوییم، خودخواهيمان را زندگی می کنیم. مثلا اگر کسی درخواستی از ما دارد و در چهار چوب هاي ما میگنجد (این چهار چوب ها می تواند زماني، اخلاقی، ارزشي و یا هر چیزی شبیه به اینها) و نه بگوییم و كمكي نكنيم، خودخواه هستیم. و البته اگر به دلیل اینکه درخواست دیگران با زمان و يا ارزش های اخلاقی ما تطابق ندارد (یا به هر دلیل موجه دیگر براي خودمان)، اگر باید نه بگوییم و خود را مجبور كنیم و آره بگوییم آن وقت بی اقتدار شده ایم و توانايي، قاطعيت و اقتدار شخصی مان را زندگی نکرده ایم. توانایی اینکه بتوانیم چهارچوب ها و حریم های خودمان را مشخص کنیم باعث می شود که به کسی و به خودمان لطمه و آسیب نزنیم و هم زمان به شفافيت رابطه هايمان كمك ميكند. در این صورت هم به خودمان احترام گذاشته ایم و هم به دیگران. هر چند که ممکن است در ابتدا سخت باشد. برای مثال فرزند شما چیزی از شما میخواهد و شما به او نه می گویید و او به شما میگوید "مادر/پدرهای دیگر از تو بهترند" و با این جمله ما وارد بازی عاطفی آن ها می شویم و بدون اینکه بخواهیم، بله را می گوییم و يا احساس گناه ميكنيم و یا دفعه بعد به جای اینکه خودمان باشيم و نه بگوییم، قطعا بله می گوییم . و يا مادر/پدرتان از شما چيزي میخواهد و به او نه میگویید و او با این جمله شما را وارد بازي خود ميكند "تو به من توجه نداري، يا من را فراموش كرده اي و يا ببين بچه هاي ديگه واسه خونوادشون چيكار ميكنن” و …. اين آگاهی به همه ما کمک می کند که در فضای آگاه تر و آزادتری زندگی کنیم و وارد بازی یکدیگر نشويم.
در زندگی مان مواقعی پیش می آید که احساس می کنیم با گفتن نه به کسی که خیلی دوستش داریم، او را ناراحت می کنیم و یا شايد هم طرف مقابل به ما احساس بدی بدهد که چرا به او نه گفته ایم! گاهی هم وقتی به کسی بله می گوییم، خودمان ناراحت می شویم و خود را سرزنش ميكنيم كه چرا اين كار را كرده ايم. در حقيقت اگر حريم خود را بشناسيم و بدانیم که چه می خواهیم، حتي اگر بقیه بخواهند وارد بازی احساسی با ما شوند تا به اهداف شان برسند، موفق نخواهند شد. به عبارت دیگر ما با مشخص كردن حریم مان با خودمان و ديگران شفاف ميشويم و از توقعات و از نه گفتن ها و آره گفتن های بی جا آزاد می شویم. به خاطر داشته باشیم زمانی که باید بله بگوییم و نه می گوییم، خودخواهيمان را زندگی می کنیم. مثلا اگر کسی درخواستی از ما دارد و در چهار چوب هاي ما میگنجد (این چهار چوب ها می تواند زماني، اخلاقی، ارزشي و یا هر چیزی شبیه به اینها) و نه بگوییم و كمكي نكنيم، خودخواه هستیم. و البته اگر به دلیل اینکه درخواست دیگران با زمان و يا ارزش های اخلاقی ما تطابق ندارد (یا به هر دلیل موجه دیگر براي خودمان)، اگر باید نه بگوییم و خود را مجبور كنیم و آره بگوییم آن وقت بی اقتدار شده ایم و توانايي، قاطعيت و اقتدار شخصی مان را زندگی نکرده ایم. توانایی اینکه بتوانیم چهارچوب ها و حریم های خودمان را مشخص کنیم باعث می شود که به کسی و به خودمان لطمه و آسیب نزنیم و هم زمان به شفافيت رابطه هايمان كمك ميكند. در این صورت هم به خودمان احترام گذاشته ایم و هم به دیگران. هر چند که ممکن است در ابتدا سخت باشد. برای مثال فرزند شما چیزی از شما میخواهد و شما به او نه می گویید و او به شما میگوید "مادر/پدرهای دیگر از تو بهترند" و با این جمله ما وارد بازی عاطفی آن ها می شویم و بدون اینکه بخواهیم، بله را می گوییم و يا احساس گناه ميكنيم و یا دفعه بعد به جای اینکه خودمان باشيم و نه بگوییم، قطعا بله می گوییم . و يا مادر/پدرتان از شما چيزي میخواهد و به او نه میگویید و او با این جمله شما را وارد بازي خود ميكند "تو به من توجه نداري، يا من را فراموش كرده اي و يا ببين بچه هاي ديگه واسه خونوادشون چيكار ميكنن” و …. اين آگاهی به همه ما کمک می کند که در فضای آگاه تر و آزادتری زندگی کنیم و وارد بازی یکدیگر نشويم.