سلام خانم آنوشا
ممنون از برنامه های جالبتان.
می توانم ازتان دعوت کنم به وبلاگ من بیایید و داستان کوتاهی از من را بخوانید؟؟؟؟
« خوب و بد ندارد،مثل مرگ!»
تا زمانی که به کوه الوند نرفته بودیم،چیز زیادی از او نمی دانستیم!
تنها دو-سه تا از دختر بچه هایی که یک ماه پیش از طرف مدرسه راهنمایی خرد به آنجا رفته بودند به من گفتند پیرمرد عجیبی بود! مو و ریش های بلند و سفیدی داشت. وقتی می دیدی که با سه بار تبر زدن درخت تنومندی را قطع می کند ازش می ترسیدی. اما همین که حرف می زد دلت برایش می سوخت! و هیچ کدامشان نمی دانستند چرا!
نمی شد به حرف هایشان اعتماد کرد. می دانید که؟ بچه ها اغلب خیال پرورند. به خصوص اگر از همان بچگی با هری پاتر و بازی های کامپیوتری آشنا شده باشند. اما همه حرف هایشان به هم می آمد. همه شان می گفتند چشمش برق خاصی داشت! مخصوصا وقتی داستان پهلوانی جنگجو را تعریف می کرد که شبی-اتفاقی- با زنی زیبا،با دختر یک پادشاه هم بستر می شود و پسری به دنیا می آورد.
بعد لحظه ای صبر کرده،آب دهانش را فروبرده و پرسیده :« عشق یعنی چی؟ »
آن موقع فکر می کردم…..ادامه در وبلاگ مردآرام.
منتظر نظرتان هستم
saeed
سلام خیلی خوشحالم که به من ایمیل زدید ولی 1سوال ایمیل من را از کجا آوردین حالا که ما را پیدا کردین سایتهای مشابه را به ما معرفی کنید ممنون میشم
اگه فیلترشکن دارین ایمیل کنید
به امید پیروزی حق یا علی
سلام. از وبسایت رادیو کالج پارک بازدید کرده و از مطالب آن استفاده بردم. لطفاً از وبلاگ من که به اطلاع رسانی درباره مسابقات اینترنتی اختصاص یافته بازدید نمائید و نظر خود را بیان نمائید. اگر مسابقه ای برگزار کردید حتماً من را مطلع نمائید تا لینک آن را در وبلاگم قرار دهم.
با تشکر
gioco.blogfa.com
Thanks Anousha jaan for the nice program. I had seen the title of this program on NPR’ site but never got a chance to read it.
سلام خانم آنوشا
ممنون از برنامه های جالبتان.
می توانم ازتان دعوت کنم به وبلاگ من بیایید و داستان کوتاهی از من را بخوانید؟؟؟؟
« خوب و بد ندارد،مثل مرگ!»
تا زمانی که به کوه الوند نرفته بودیم،چیز زیادی از او نمی دانستیم!
تنها دو-سه تا از دختر بچه هایی که یک ماه پیش از طرف مدرسه راهنمایی خرد به آنجا رفته بودند به من گفتند پیرمرد عجیبی بود! مو و ریش های بلند و سفیدی داشت. وقتی می دیدی که با سه بار تبر زدن درخت تنومندی را قطع می کند ازش می ترسیدی. اما همین که حرف می زد دلت برایش می سوخت! و هیچ کدامشان نمی دانستند چرا!
نمی شد به حرف هایشان اعتماد کرد. می دانید که؟ بچه ها اغلب خیال پرورند. به خصوص اگر از همان بچگی با هری پاتر و بازی های کامپیوتری آشنا شده باشند. اما همه حرف هایشان به هم می آمد. همه شان می گفتند چشمش برق خاصی داشت! مخصوصا وقتی داستان پهلوانی جنگجو را تعریف می کرد که شبی-اتفاقی- با زنی زیبا،با دختر یک پادشاه هم بستر می شود و پسری به دنیا می آورد.
بعد لحظه ای صبر کرده،آب دهانش را فروبرده و پرسیده :« عشق یعنی چی؟ »
آن موقع فکر می کردم…..ادامه در وبلاگ مردآرام.
منتظر نظرتان هستم
سلام خیلی خوشحالم که به من ایمیل زدید ولی 1سوال ایمیل من را از کجا آوردین حالا که ما را پیدا کردین سایتهای مشابه را به ما معرفی کنید ممنون میشم
اگه فیلترشکن دارین ایمیل کنید
به امید پیروزی حق یا علی
سلام. از وبسایت رادیو کالج پارک بازدید کرده و از مطالب آن استفاده بردم. لطفاً از وبلاگ من که به اطلاع رسانی درباره مسابقات اینترنتی اختصاص یافته بازدید نمائید و نظر خود را بیان نمائید. اگر مسابقه ای برگزار کردید حتماً من را مطلع نمائید تا لینک آن را در وبلاگم قرار دهم.
با تشکر
gioco.blogfa.com