سلام
با اینکه هنوز به برنامه این هفته گوش نکرده ام و در حال داونلود آن میباشم ولی با توجه به عناوین و خلاصه هایی که بر روی صفحه میبینم مطمئنم مثل همیشه موضوعات جالبی را انتخاب کرده اید.
از آنوشا به خاطر برنامه های ادبی خوبی که تهیه میکند متشکرم. برنامه هایش تم و حالت کلی خاص ، مشخص و هدف داری دارند و مثل قسمت عمده ادبیات چند ساله اخیر ، فقط برای ایجاد لذت و وقت کشی نیست.
از بخش کتاب گویای بچه ها بسیار متشکرم و بچه های من مخصوصاً پسر کوچک شش ساله ام خیلی آنها را دوست دارد و گوینده آنها بسیار خوب توانسته با کودکان ارتباط برقرار کند . در این دور و زمان که پدر و مادر ها وقت ، حوصله و توانای گفتن داستان شب را برای بچه ها ندارند شاید کتاب گویا برای بچه هایی که هنوز نمیتوانند خودشان مطالعه کنند ایده جالب و خوبی باشد .
نوشتن خلاصه ای از مطالب هر برنامه در زیر عنوان آن هم ایده خوب و بجایی است که میتواند بسیار مورد استفاده قرار گیرد.
بد نیست اینرا هم به اطلاع شما و مخصوصاً افشین عزیز که اکثر اوقات مسئولیت مدیریت برنامه ها و سایت با او است برسانم که در مدت حدود دو سالی که شنونده برنامه هایتان بوده ام هنوز نتوانسته ام هیچ یک از آلبو م های عکس شما را ببینم. این آلبومها در روی کامپیوتر من به هیچ صورتی قابل دریافت و مشاهده نیستند . در صورت امکان اصلاح و یا راهنمایی لازم را بفرمایید.
متشکرم و خدا نگهدار
me
قای رئیس که اینطرف و آن طرف جسته گریخته شایعات زیادی درباره نارضایی کارکنان شنیده بود تصمیم گرفت جلسه ای بگذارد تا همه بدون رودربایستی حرفشان را بزنند.
اما در جلسه هیچکدام از کارکنان اعتراضی نکردند و بدون استثنا گفتند که روال کارها خوب است و هیچ مشکلی نیست. با اینحال معلوم بود مشکلی هست!
باری، جلسه بی فایده بود. روز بعد آقای رئیس غفلتا یکی از کارمندان را صدا زد و با دلخوری گفت :« آقای فلانی، شما که اینطور بلبل زبانی می کنید چرا در جلسه صم بکم نشستید و یک کلمه حرف نزدید؟»
آقای فلانی با دستپاچگی گفت :« ولی قربان من حرفی نداشتم. الحمدلله مشکلی نبوده که بخواهم چیزی بگویم.»
رئیس با نگاه مرموزی گفت :« پس امروز صبح من بودم که جلوی حسابداری از دیرشدن حقوق و ضعف مدیریت حرف می زدم!»
کارمند که غافلگیر شده بود سرش را پایین انداخت و نمی دانست چکار کند اما بعد از کمی مکث سرش را بلند کرد و با حالت حق به جانب گفت :« غیر از این است آقای رئیس؟»
رئیس گفت :« فعلا من با این موضوع کاری ندارم فقط می خواهم بدانم چرا در جلسه و پیش رو این حرفها را نمی زنید؟ چرا محیط کار را با شایعه و انتقاد و نق زدن آلوده می کنید؟ ….»
کارمند دوباره ساکت شد. انگار باز هم نمی خواست حرف بزند و همین رئیس را بیشتر عصبی می کرد. خیره خیره به او نگاه کرد تا اینکه حوصله اش سر رفت و با لحنی آمیخته با عصبانیت و تاسف گفت :« بله آقا. حرف نزن. اشکالی ندارد. ما هرچه سرمان بیاید حقمان است چون شهامت نداریم حرفمان را رک و راست بزنیم. دوست داریم از داخل تاریکی تیر بیاندازیم تا شناخته نشویم. واقعا که …»
کارمند که معلوم بود این حرف برایش گران تمام شده سینه صاف کرد و بعد از کمی تردید و دو دلی، دور و برش را نگاهی کرد، تن صدایش را پایین آورد و گفت :« جناب رئیس حق با شماست اما واقعیتش حرفهایی که قرار است در جلسه زده شود چند جور است».
رئیس که با دقت گوش می داد گفت :« خب ؟»
کارمند ادامه داد :« بله، عرض می کردم دسته اول حرفهایی است که انتقاد از مدیریت و ضعف مدیریت است که قاعدتا گفتن آنها در حضور سایر کارکنان، بی عقلی محض است چون باعث دشمنی رئیس و آجر شدن نان گوینده می شود. البته شما به خودتان نگاه نکنید که انتقاد پذیرید و از نظرات دیگران استقبال می کنید، همه اینطور نیستند.
دسته دوم انتقاد از سایر همکاران است چه مافوق و جه مادون چون اولا هر روز چشمشان توی چشم هم است و از هم رودربایستی دارند ثانیا دنیا را چه دیدی ممکن است دور از جان شما، فردا همین همکار زیردست بشود رئیس و آنوقت خر بیار و باقالا بار کن.
واما دسته سوم اعتراف به ضعف شخصی است که بلانسبت آدم باید مغز خر خورده باشد که همچین کاری بکند
چون خودکشی محض است. بخصوص اینکه دیگران هر لحظه مترصدند که نقطه ضعفی از آدم پیدا کنند و آن را توی بوق کنند حالا آدم بیاید دستی دستی آتو دستشان بدهد؟
از اینها که بگذریم باقی می ماند صحبتهای بی خطر و کلی گویی در باره سیاست و آب و هوا و اقتصاد مملکت و آلودگی هوا و گرانی دوا و قس علیهذا که آنها را هم در طول ساعات کاری به مقدار زیادی گفته اند و شنیده اند.
بله آقای رئیس این است راز سکوت کارکنان در جلسات!»
رئیس لبخند تلخی زد و در حالی که سرش را تکان می داد از آقای فلانی دور شد. هنوز روی صندلی ننشسته بود که از منشی خواست تا پرونده آقای فلانی را برایش بیاورد.
-« حالا حالی از این مردک می گیرم که بفهمد با کی طرف است… من ضعف مدیریت دارم؟ … احمق بی شعور …»
فردا صبح وقتی حکم انتقالی بدست آقای فلانی رسید فهمید که دیروز زیاد حرف زده است و بعد از کمی فکر کردن از خودش پرسید اصلا چرا حرف زده است؟
و ما از این داستان نتیجه می گیریم که سکوت سرشار از آسودگی است.
buali
عید سعید فطر را به همه دوستان و آشنایان تبریک عرض میکنم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات آنها را دارم.
Anousha jaan, thanks for the great program, I know that you must have spent a lot of time on it.
To our dear listeners: I appreciate it if you could give us feedback on each week’s program and use this area for this purpose, so that we could deliver better programs of more interest to you.
من شخصا به برنامه هایی با موضوعات خاص، مثل برنامه این هفته شما(شما همون نرگس هستین دیگه؟!) و شبنم خیلی علاقه دارم و با دقت گوش میدم. این بود سهم من از فیدبک…
براى مشاهده آلبوم هاى عكس و شنيدن توضيحات عكاس، شما نياز به نرم افزار Real Player داريد. البته با امكان جديدى كه در اين بخش ايجاد كرديم، شما مى توانيد بدون گوش دادن به توضيحات و بدون هيچ نرم افزار اضافه، عكسها را مشاهده نماييد.
buali
افشین عزیز ،
با تشکر از راهنمایی خوب شما ، البته کامپیوتر من برنامه Real Player دارد ولی در این مورد خاص با سرور شما ارتباط برقرار نمیکند و همواره پیغام خطا میدهد. فکر میکنم اشکال از نرم افزار ضد ویروسی و محافظتی کامپیوترم باشد . حتی نمیتوانم برنامه Real Player را بروز رسانی کنم. به هر حال با استفاده از امکان جدید سایتتان تعداد زیادی از عکس ها را مشاهده کردم و از این بابت بسیار متشکرم.
Dear Buali and Mohammad, thanks for your comments and feedback.
اميد
سلام
من از سال گذشت برخي از برنامه هاي شما را گوش مي كردم و برايم جالب بودند.
ولي اين يكي (“آخرين سخنراني” ) مرا به شدت دگرگون كرد. فيلم را هم ديدم و از اين آدم فوف العاده درسهاي بسياري گرفتم. راستش بسياري از روياهاي كودكي ام را فراموش كرده ام.
از شما به خاطر اين برنامه بسيار مفيد سپاسگزارم.
سلام
با اینکه هنوز به برنامه این هفته گوش نکرده ام و در حال داونلود آن میباشم ولی با توجه به عناوین و خلاصه هایی که بر روی صفحه میبینم مطمئنم مثل همیشه موضوعات جالبی را انتخاب کرده اید.
از آنوشا به خاطر برنامه های ادبی خوبی که تهیه میکند متشکرم. برنامه هایش تم و حالت کلی خاص ، مشخص و هدف داری دارند و مثل قسمت عمده ادبیات چند ساله اخیر ، فقط برای ایجاد لذت و وقت کشی نیست.
از بخش کتاب گویای بچه ها بسیار متشکرم و بچه های من مخصوصاً پسر کوچک شش ساله ام خیلی آنها را دوست دارد و گوینده آنها بسیار خوب توانسته با کودکان ارتباط برقرار کند . در این دور و زمان که پدر و مادر ها وقت ، حوصله و توانای گفتن داستان شب را برای بچه ها ندارند شاید کتاب گویا برای بچه هایی که هنوز نمیتوانند خودشان مطالعه کنند ایده جالب و خوبی باشد .
نوشتن خلاصه ای از مطالب هر برنامه در زیر عنوان آن هم ایده خوب و بجایی است که میتواند بسیار مورد استفاده قرار گیرد.
بد نیست اینرا هم به اطلاع شما و مخصوصاً افشین عزیز که اکثر اوقات مسئولیت مدیریت برنامه ها و سایت با او است برسانم که در مدت حدود دو سالی که شنونده برنامه هایتان بوده ام هنوز نتوانسته ام هیچ یک از آلبو م های عکس شما را ببینم. این آلبومها در روی کامپیوتر من به هیچ صورتی قابل دریافت و مشاهده نیستند . در صورت امکان اصلاح و یا راهنمایی لازم را بفرمایید.
متشکرم و خدا نگهدار
قای رئیس که اینطرف و آن طرف جسته گریخته شایعات زیادی درباره نارضایی کارکنان شنیده بود تصمیم گرفت جلسه ای بگذارد تا همه بدون رودربایستی حرفشان را بزنند.
اما در جلسه هیچکدام از کارکنان اعتراضی نکردند و بدون استثنا گفتند که روال کارها خوب است و هیچ مشکلی نیست. با اینحال معلوم بود مشکلی هست!
باری، جلسه بی فایده بود. روز بعد آقای رئیس غفلتا یکی از کارمندان را صدا زد و با دلخوری گفت :« آقای فلانی، شما که اینطور بلبل زبانی می کنید چرا در جلسه صم بکم نشستید و یک کلمه حرف نزدید؟»
آقای فلانی با دستپاچگی گفت :« ولی قربان من حرفی نداشتم. الحمدلله مشکلی نبوده که بخواهم چیزی بگویم.»
رئیس با نگاه مرموزی گفت :« پس امروز صبح من بودم که جلوی حسابداری از دیرشدن حقوق و ضعف مدیریت حرف می زدم!»
کارمند که غافلگیر شده بود سرش را پایین انداخت و نمی دانست چکار کند اما بعد از کمی مکث سرش را بلند کرد و با حالت حق به جانب گفت :« غیر از این است آقای رئیس؟»
رئیس گفت :« فعلا من با این موضوع کاری ندارم فقط می خواهم بدانم چرا در جلسه و پیش رو این حرفها را نمی زنید؟ چرا محیط کار را با شایعه و انتقاد و نق زدن آلوده می کنید؟ ….»
کارمند دوباره ساکت شد. انگار باز هم نمی خواست حرف بزند و همین رئیس را بیشتر عصبی می کرد. خیره خیره به او نگاه کرد تا اینکه حوصله اش سر رفت و با لحنی آمیخته با عصبانیت و تاسف گفت :« بله آقا. حرف نزن. اشکالی ندارد. ما هرچه سرمان بیاید حقمان است چون شهامت نداریم حرفمان را رک و راست بزنیم. دوست داریم از داخل تاریکی تیر بیاندازیم تا شناخته نشویم. واقعا که …»
کارمند که معلوم بود این حرف برایش گران تمام شده سینه صاف کرد و بعد از کمی تردید و دو دلی، دور و برش را نگاهی کرد، تن صدایش را پایین آورد و گفت :« جناب رئیس حق با شماست اما واقعیتش حرفهایی که قرار است در جلسه زده شود چند جور است».
رئیس که با دقت گوش می داد گفت :« خب ؟»
کارمند ادامه داد :« بله، عرض می کردم دسته اول حرفهایی است که انتقاد از مدیریت و ضعف مدیریت است که قاعدتا گفتن آنها در حضور سایر کارکنان، بی عقلی محض است چون باعث دشمنی رئیس و آجر شدن نان گوینده می شود. البته شما به خودتان نگاه نکنید که انتقاد پذیرید و از نظرات دیگران استقبال می کنید، همه اینطور نیستند.
دسته دوم انتقاد از سایر همکاران است چه مافوق و جه مادون چون اولا هر روز چشمشان توی چشم هم است و از هم رودربایستی دارند ثانیا دنیا را چه دیدی ممکن است دور از جان شما، فردا همین همکار زیردست بشود رئیس و آنوقت خر بیار و باقالا بار کن.
واما دسته سوم اعتراف به ضعف شخصی است که بلانسبت آدم باید مغز خر خورده باشد که همچین کاری بکند
چون خودکشی محض است. بخصوص اینکه دیگران هر لحظه مترصدند که نقطه ضعفی از آدم پیدا کنند و آن را توی بوق کنند حالا آدم بیاید دستی دستی آتو دستشان بدهد؟
از اینها که بگذریم باقی می ماند صحبتهای بی خطر و کلی گویی در باره سیاست و آب و هوا و اقتصاد مملکت و آلودگی هوا و گرانی دوا و قس علیهذا که آنها را هم در طول ساعات کاری به مقدار زیادی گفته اند و شنیده اند.
بله آقای رئیس این است راز سکوت کارکنان در جلسات!»
رئیس لبخند تلخی زد و در حالی که سرش را تکان می داد از آقای فلانی دور شد. هنوز روی صندلی ننشسته بود که از منشی خواست تا پرونده آقای فلانی را برایش بیاورد.
-« حالا حالی از این مردک می گیرم که بفهمد با کی طرف است… من ضعف مدیریت دارم؟ … احمق بی شعور …»
فردا صبح وقتی حکم انتقالی بدست آقای فلانی رسید فهمید که دیروز زیاد حرف زده است و بعد از کمی فکر کردن از خودش پرسید اصلا چرا حرف زده است؟
و ما از این داستان نتیجه می گیریم که سکوت سرشار از آسودگی است.
عید سعید فطر را به همه دوستان و آشنایان تبریک عرض میکنم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات آنها را دارم.
Anousha jaan, thanks for the great program, I know that you must have spent a lot of time on it.
To our dear listeners: I appreciate it if you could give us feedback on each week’s program and use this area for this purpose, so that we could deliver better programs of more interest to you.
من شخصا به برنامه هایی با موضوعات خاص، مثل برنامه این هفته شما(شما همون نرگس هستین دیگه؟!) و شبنم خیلی علاقه دارم و با دقت گوش میدم. این بود سهم من از فیدبک…
دوست عزيز بوعلى،
براى مشاهده آلبوم هاى عكس و شنيدن توضيحات عكاس، شما نياز به نرم افزار Real Player داريد. البته با امكان جديدى كه در اين بخش ايجاد كرديم، شما مى توانيد بدون گوش دادن به توضيحات و بدون هيچ نرم افزار اضافه، عكسها را مشاهده نماييد.
افشین عزیز ،
با تشکر از راهنمایی خوب شما ، البته کامپیوتر من برنامه Real Player دارد ولی در این مورد خاص با سرور شما ارتباط برقرار نمیکند و همواره پیغام خطا میدهد. فکر میکنم اشکال از نرم افزار ضد ویروسی و محافظتی کامپیوترم باشد . حتی نمیتوانم برنامه Real Player را بروز رسانی کنم. به هر حال با استفاده از امکان جدید سایتتان تعداد زیادی از عکس ها را مشاهده کردم و از این بابت بسیار متشکرم.
Dear Buali and Mohammad, thanks for your comments and feedback.
سلام
من از سال گذشت برخي از برنامه هاي شما را گوش مي كردم و برايم جالب بودند.
ولي اين يكي (“آخرين سخنراني” ) مرا به شدت دگرگون كرد. فيلم را هم ديدم و از اين آدم فوف العاده درسهاي بسياري گرفتم. راستش بسياري از روياهاي كودكي ام را فراموش كرده ام.
از شما به خاطر اين برنامه بسيار مفيد سپاسگزارم.
اميد
تهران
Dear Omid, thanks for your comment. I am glad you liked my program .
Pingback: My Homepage