8 thoughts on “Program 110”

  1. من بعد از مدتها دوباره برنامه اتون رو میشنوم. حقیقتش عادت گوش دادن برنامه تون از سرم افتاده بود. امروز که دیدم همچنان مشغول هستین و دارین ادامه میدین خیلی خوشحال شدم.

    برنامه تئوری بازیها فوق العاده بود. البته در این مورد کتابهای زیادی هست. دلیل مشکل هم اینه که ذهن انسان با منطق فازی تصمیم گیری میکنه نه با استقرای ریاضی. یعنی شما حدودی احساس میکنین بالاتر از 90 دلار پول زیادیه(نسبت به سقف 100 دلار). بنابراین با استدلال و استقرا تا 90 پایین میاین ولی بعد متوقف میشین. یعنی حتی به قیمت اینکه سود کمتری از رقیبتون به دست بیارین هم حاضر نمیشین از 90 دلار پایین تر بیاین. براساس همین تئوری بازیها رقیب هم به احتمال قوی همین استدلال رو میکنه پس زیاد جای نگرانی نیست!
    این آمریکایی ها میخوان برای همه چیز قانون و فرمول مشخص بدست بیارن جوری که بشه از روش برنامه نویسی کرد. اینه که موضوع تئوری بازیها اینقدر مطرحه و روش بحث میشه.

    آنوشکا هم که هروقت به مشکل ادبی بر میخوره سراغ فرهنگ دهخدا میره و این مرجع رو مثل یه کتاب آسمانی شاهد حرفهاش میگیره! خیلی دوست دارم بدونم اعتبار فرهنگ دهخدا واقعا چقدره(به خصوص با توجه به گذشت زمان و تغییرات زبانی) و اینکه آیا فرهنگ دهخدایی که مرتب سراغش میرین آنلاینه یا چاپی؟! یعنی نسخه آنلاین هم داره؟!

    از ادامه حضور امیرعلی هم کماکان خوشحالم، ایشالله که سلامتی رو زودتر باز بیابی!

  2. محمد جان، تازه کجاشو ديدی؟! من به مشکلات بی ادبی هم که برخورد می کنم ميرم سراغ دهخدا…

    من يه سی دی دهخدا دارم که خيلی کمکم می کنه. راستش دنبال ريشه ی کلمه ی “بغرنج” بودم… فکر کردم که “رنج” که حتماً رنجه ولی “بغ” چيه؟ خلاصه با دهخدا هم به جايی نرسيدم. حالا اگه شما فرهنگی می شناسيد که بشه توش “بغ” رو هم پيدا کرد به من هم بگيد تا کتاب آسمونيم رو کنار بذارم 🙂

    راستی اسم من “آنوشا” ست ولی اگه شما براتون “آنوشکا” راحت تره اشکالی نداره، آنوشکا هم خيلی بامزه ست… از اسم هارون هم خوشم مياد :))

    و يه تشکر از امير علی… من شاهد بودم که چقدر وقت و انرژی و دقت رو برنامه گذاشت.

  3. اوه شت! معذرت میخوام. عمدی نبود. آنوشا خودش اسم خیلی قشنگیه. ما هم باهاش راحتیم…..باز خوبه از اسم هارون خوشت میاد، من همش نگران بودم نکنه یه وقت از ام کلثوم خوشت بیاد!!

    والله ما خونه یه فرهنگ سه جلدی عمید داریم که اصلا ازش راضی نیستم. معنی خیلی کلمه ها رو نداره. چند وقت پیش یکی از مسئولین نظام تو مصاحبه اش از واژه “سرقت به عنف” استفاده کرد. تو یه سری از وبلاگها بحث شده بود که منظور آقای سردار فلانی چی بوده! چون “سرقت به عنف” به نظر نمیاد معنی خاصی داشته باشه. خلاصه ما رفتیم سراغ عمید ولی دریغ از کوچکترین اشاره. فکر کنم الان با یه بحران فرهنگ لغت روبرو ایم!

    گویا شما یه عکس دسته جمعی هم با خانوم معتمدآریا انداختید. امکانش هست عکس بزرگش رو همراه با معرفی بچه ها رو سایت بذارین؟!

  4. Anousha jaan, dar farhang e loghati ke man daram, “boq” be ma’naaye “akhm” mani shode, va “boq kardan” be ma’naaye “akhm kardan” o “aboos boodan”. amma fekr nemikonam kalameye “boqranj” lozooman tarkibe 2 kalameye “boq” va “ranj” boode baashe (had e aghal dar in farhange loghat be in eshaareyee nashode bood.

  5. محمد عزيز،
    ممنون از توجهت به برنامه.
    داستان نظريه بازى ها و چگونگى به وجود آمدن و توسعه اش مفصله و توى اين كامنت ها نمى گنجه. توى اين قسمت برنامه به تحقيق جالبى از روبينستاين اشاره شده، و فرضيه اى كه اون ارايه داده براى تحليل رفتار مردم عادى.
    ولى يكى از پيچيدگيهاى مساله اينه كه چرا افرادى كه كاملن عقلانى عمل مى كنند و افرادى كه متخصص نظريه بازيها هستند، اونجورى كه اين نظريه پيش بينى مى كنه عمل نمى كنند؟
    مساله از اينجا شروع ميشه كه در مثال ما، انتخاب عقلانى شيرين بستگى داره به انتخاب عقلانى بهزاد. يعنى شيرين اگر بخواد تصميم درست بگيره، بايد خودش رو بذاره جاى بهزاد و ببينه كه اون چجورى فكرميكنه. اما در همون حال بهزاد هم براى گرفتن تصميم درست خودش رو بايد بذاره جاى شيرين. به عبارت ديگه، فرض بر اينه كه شيرين و بهزاد هر دو عقلانى تصميم ميگيرند، هر دو ميدونند كه ديگرى هم عقلانى تصميم مى گيره، هر دو ميدونند كه ديگرى ميدونه كه اونهاعقلانى تصميم ميگيرند و… به اصطلاح نظريه بازيها، rationality is common knowlege.
    به عقيده نويسنده مقاله، اين فرض كه معمولن به صورت ناگفته، پذيرفته انگاشته ميشه، درست نيست و بايد به دنبال زيربناى منطقى بهترى گشت كه بشه با توجه به اون موارد اينچنين رو توضيح داد.

  6. آنوشاى عزيز،
    اين شعره خيلى جالب بود و يه جورايى عجيب. ديناميك و حركت كردن شتر رو هم اين وسط يه جورايى براى من تداعى ميكرد. راستى “هيمان” يعنى چى؟
    براى منم جالبه كه بدونم ريشه ى بغرنج چيه و اصلش كجاييه. اگر چيزى در اين زمينه پيدا كردى، لطفن به من هم بگو.

  7. سيد مصطفي

    سلام
    مرسي از برنامه هاي خوب شما ، من ساكن اصفهان هستم و از برنامه هاي علمي شما استفاده مي كنم چندبار خواستم برنامه براي شما ضبط كنم و بفرستم اما به دلايل مشكلاتي كه تو ايران هست منصرف شدم در برنامه 108 را جع وضعييت بنزين خواسته بوديد ولي با اينكه تمايل به همكاري دوستانه و بين دانشگاهي با شما دارم و لي به دليل همان مشكلات منصرف شده اگه اين موضوع حل بشه برنامه هاي خوبي ميشه از داخل ايران تهيه كرد.
    دوست شما
    سيد مصطفي

  8. مرسی نرگس جان. خيلی جالب بود. اگه «بغ» به معنی «اخم» بوده باشه، ممکنه اشاره ای به گره پيشانی هم داشته باشه. بدم نمیاد بغ رو به «گره» و بعدش هم به «معما» ربط بدم 🙂 نمی دونم چرا من هميشه فکر میکردم که “بغ کردن” با قافه يعنی “بق کردن” نوشته میشه :))

    پدرام جان، ممنون از توجهت به شعر… دقيقاً… من هم حرکت شتر رو توی آهنگ شعر حس میکنم… اينجا هيمان رو ميشه همون تشنگی معنی کرد. هيمان شيفتگی و در نتيجه به دشت و صحرا زدن هم معنی ميشه. هيما هم يعنی بيابان بی آب و علف 🙂

Comments are closed.