آنوشا ، با تشکر از اجرای زیبای شعر مولانا ، شما بعنوان کسی که مدارج خیلی عالی را در تاریخ و ادبیات ایرانی و فارسی طی کرده اید، ختماً میدانید که تصوف و عرفان چه اثر مهم و پا برجایی در همه شئون ما ایرانی ها از بیش از 1000 سال قبل تا حال داشته است و چقدر راحت میتوان از این غلیان احساسات سوء استفاده کرد ، که با اهداف یک گروه دانشگاهی و علمی کاملاً مخالف میباشد. بنظر من تقریباً همه تاریخ این کشور پر از استفاده نابجا از عرفان برای تحریک و تشویق عامه مردم جهت انجام کارهای غیر معقول و توجیه آن بعنوان عشق و مستی !! بوده است و در شرایط دیگر از عرفان بعنوان نوعی ماده مخدر بسیار قوی و اعتیاد آور برای آرام ساختن احساسات صحیح و توجیه شرایط موجود استفاده شده است. وقتی پای عرفان اسلامی بمیان می آید که دیگر نورعلی نور میشود و با دادن وجه مذهبی و مقدس به عرفان ، آن را کاملاً روئین تن میکنند.
البته من بعنوان کسی که سالها مدارج متوسط و عالی عرفانی و اسلامی را طی کرده ام و بصورت ژنتیک عاشق ادبیات و شعر فارسی ، مخصوصاً اشعار مولوی و دیوان شمس هستم ، کاملاً به لذت و حالی که در موقع خواندن این اشعار سرتاپای وجود انسان را فرامیگیرد آشنا میباشم و خودم شاید معتاد به مطالعه آنها میباشم ، ولی فکر میکنم این احسان هیچ واقعیتی را بیان نمیکند و مشابه استفاده از قرصهای روان گردان ، کاری مزموم و ناپسند است . …… این همان زهری است که در جام رفیق است و من شهدی را که در دست دشمن است به آن ترجیه میدهم.
در شعر مپیچ و در فن او که احسن اوست اکذب او
بنا به رسم نیکوی رادیوی شما وارد سیاست نمیشوم ، چون در اینجا سیاست به معنای واقعی کلمه معادل دروغ و حقه بازی است ، نه رسم کشور داری . وگرنه مثال های خیلی ناب از تاریخ همه دورانهای ایران برای سخنانی که در بالا نوشته شد میتوان زد.
خدا نگهدار
آنوشا
بوعلی عزيز، ممنون از توجهتون، من دغدغه تون رو کاملاً می فهمم و باهاش آشنا هستم. اما به نظرم حرفتون یه مقدار کلی گوييه. مثل اينه که بگيم عده ای از تکنولوژی استفاده کردن و بمب اتم رو ساختن پس درشو تخته کنيم (که البته من خيلی هم بدم نمی آد:)
لطفاً شعر عروسک کوکی فروغ رو هم که در چند برنامه ی قبل خوندمش گوش کنيد. من سعی می کنم در خوندن شعر تا اونجايی که ممکنه به شعر نزديک بشم و حالا اگه کسی به خاطر شعر فروغ آگاه بشه، يا به خاطر شعر مولانا “روان گردان” بشه هدف من از خوندن اون شعر بيش از اتتظار اوليه ام که آشنايی با اون شعر و شاعرش بوده تامين شده :)) ولی جداً از شما ممنون به خاطر کامنتتون. به نظر می رسه من تو کارم خيلی موفق بودم که شما اين قدر شاکی شديد :)) به قول فرنگی ها “روزم رو ساختيد”.
راستی، اين نکته رو ياد آور بشم که من مدارج خيلی عالی در تاريخ و ادبيات فارسی طی نکرده ام.
گلی خوش بوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم
….
بعد از گذشت چند ماه بالاخزه با مسرت و شعفی وصف نشدنی هدیه بسیار گرانقدر شما عزیزان عصر شنبه 7 جولای به دستم رسید که باعث نشناختن سر از پا شد!!؟ هدیه با ارزشی از هزاران کیلومتر آنطرف تر با چه مشقت و سخنی به ایران رسید و توسط سرکار خانم عصری به دستم رسید که جا دارد تا از زحمت و رنجی که ایشان نیز کشیدند قدر دانی کنم که ایشان با وجود مشغله و ندریس در دانشگاه قبول رخمت نمودند.
از کارت پستال بسیار جذابتان که فوق العاده در خور اینجانب بود گرفته تا رنگ آمیزی آن با نقش و نگارهای چشم نواز و پاکت زرد رنگش همه و همه مایه مسرت گردید.
15 پیام تبریک تکراری از دانشجویان کارشناسی ارشد و ذکتری خود کاری غیر تکراری می نمود که هر جند سخت و مشکل ولی از عهده آن یه خوبی بر آمدند.
اینجا نیز لازم می دانم تا به پیام لطف تک تک دوستان جداگانه پاسخ تکراری دهم.
سخنی با آنوشای عزیز
آنوشا ، با تشکر از اجرای زیبای شعر مولانا ، شما بعنوان کسی که مدارج خیلی عالی را در تاریخ و ادبیات ایرانی و فارسی طی کرده اید، ختماً میدانید که تصوف و عرفان چه اثر مهم و پا برجایی در همه شئون ما ایرانی ها از بیش از 1000 سال قبل تا حال داشته است و چقدر راحت میتوان از این غلیان احساسات سوء استفاده کرد ، که با اهداف یک گروه دانشگاهی و علمی کاملاً مخالف میباشد. بنظر من تقریباً همه تاریخ این کشور پر از استفاده نابجا از عرفان برای تحریک و تشویق عامه مردم جهت انجام کارهای غیر معقول و توجیه آن بعنوان عشق و مستی !! بوده است و در شرایط دیگر از عرفان بعنوان نوعی ماده مخدر بسیار قوی و اعتیاد آور برای آرام ساختن احساسات صحیح و توجیه شرایط موجود استفاده شده است. وقتی پای عرفان اسلامی بمیان می آید که دیگر نورعلی نور میشود و با دادن وجه مذهبی و مقدس به عرفان ، آن را کاملاً روئین تن میکنند.
البته من بعنوان کسی که سالها مدارج متوسط و عالی عرفانی و اسلامی را طی کرده ام و بصورت ژنتیک عاشق ادبیات و شعر فارسی ، مخصوصاً اشعار مولوی و دیوان شمس هستم ، کاملاً به لذت و حالی که در موقع خواندن این اشعار سرتاپای وجود انسان را فرامیگیرد آشنا میباشم و خودم شاید معتاد به مطالعه آنها میباشم ، ولی فکر میکنم این احسان هیچ واقعیتی را بیان نمیکند و مشابه استفاده از قرصهای روان گردان ، کاری مزموم و ناپسند است . …… این همان زهری است که در جام رفیق است و من شهدی را که در دست دشمن است به آن ترجیه میدهم.
در شعر مپیچ و در فن او که احسن اوست اکذب او
بنا به رسم نیکوی رادیوی شما وارد سیاست نمیشوم ، چون در اینجا سیاست به معنای واقعی کلمه معادل دروغ و حقه بازی است ، نه رسم کشور داری . وگرنه مثال های خیلی ناب از تاریخ همه دورانهای ایران برای سخنانی که در بالا نوشته شد میتوان زد.
خدا نگهدار
بوعلی عزيز، ممنون از توجهتون، من دغدغه تون رو کاملاً می فهمم و باهاش آشنا هستم. اما به نظرم حرفتون یه مقدار کلی گوييه. مثل اينه که بگيم عده ای از تکنولوژی استفاده کردن و بمب اتم رو ساختن پس درشو تخته کنيم (که البته من خيلی هم بدم نمی آد:)
لطفاً شعر عروسک کوکی فروغ رو هم که در چند برنامه ی قبل خوندمش گوش کنيد. من سعی می کنم در خوندن شعر تا اونجايی که ممکنه به شعر نزديک بشم و حالا اگه کسی به خاطر شعر فروغ آگاه بشه، يا به خاطر شعر مولانا “روان گردان” بشه هدف من از خوندن اون شعر بيش از اتتظار اوليه ام که آشنايی با اون شعر و شاعرش بوده تامين شده :)) ولی جداً از شما ممنون به خاطر کامنتتون. به نظر می رسه من تو کارم خيلی موفق بودم که شما اين قدر شاکی شديد :)) به قول فرنگی ها “روزم رو ساختيد”.
راستی، اين نکته رو ياد آور بشم که من مدارج خيلی عالی در تاريخ و ادبيات فارسی طی نکرده ام.
گلی خوش بوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم
….
بعد از گذشت چند ماه بالاخزه با مسرت و شعفی وصف نشدنی هدیه بسیار گرانقدر شما عزیزان عصر شنبه 7 جولای به دستم رسید که باعث نشناختن سر از پا شد!!؟ هدیه با ارزشی از هزاران کیلومتر آنطرف تر با چه مشقت و سخنی به ایران رسید و توسط سرکار خانم عصری به دستم رسید که جا دارد تا از زحمت و رنجی که ایشان نیز کشیدند قدر دانی کنم که ایشان با وجود مشغله و ندریس در دانشگاه قبول رخمت نمودند.
از کارت پستال بسیار جذابتان که فوق العاده در خور اینجانب بود گرفته تا رنگ آمیزی آن با نقش و نگارهای چشم نواز و پاکت زرد رنگش همه و همه مایه مسرت گردید.
15 پیام تبریک تکراری از دانشجویان کارشناسی ارشد و ذکتری خود کاری غیر تکراری می نمود که هر جند سخت و مشکل ولی از عهده آن یه خوبی بر آمدند.
اینجا نیز لازم می دانم تا به پیام لطف تک تک دوستان جداگانه پاسخ تکراری دهم.
سرکار خانم نسیم 1
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم نسیم 2
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم نیوشا
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم نرگس
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم فاطمه
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم فرنگیس
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم آنوشا
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
سرکار خانم ساناز
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای نیما
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای امیر علی
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای افشین
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای دانیال
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای رضا
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای کامیار
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم
چناب آقای بهنام
دوست عزیر از پیام تبریک شما مشعوف شدم.
مزاحی بود من باب نقشی از لبخند بر لبان شما
به امید دیدار
هملت
Dear Hamlet, thanks for your thoughtfulness. I am glad to hear you finally got your gift and that it made you happy. Your note made me very happy.