سرمست شد نگارم، بنگر به نرگسانش مستانه شد حديثش، پيچيده شد زبانش گه میفتد از اين سو، گه میفتد از آن سو آن کس که مست گردد، خود اين بود نشانش
سرمست شد نگارم
سرمست شد نگارم، بنگر به نرگسانش مستانه شد حديثش، پيچيده شد زبانش گه میفتد از اين سو، گه میفتد از آن سو آن کس که مست گردد، خود اين بود نشانش
در آبهای سبز تابستان - شعری از فروغ فرخزاد
«تنهاتر از يک برگ با بار شادیهای مهجورم در آبهای سبز تابستان آرام میرانم تا سرزمين مرگ» - در آبهای سبز تابستان شعری است از مجموعهی تولدی ديگر اثر فروغ فرخزاد
قطر، کشوری که با يک ازدواج مدرن سامان يافته
قطر که قرنها سرزمين باديه نشينها بود، اکنون به محلی برای پيشرفتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و فنآوری تبديل شده است. اما اين کشور محافظهکار مسلمان عرب چگونه پذيرای اين پيشرفتها بوده است؟ اين برنامه مقدمهای است برای آشنايي با ديدگاههای شيخه موزه، همسر امير قطر، دربارهی تحولات قطر و نقش اساسی او در اين امر.
سنگ اول ـ داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی
سنگ اول از مجموعهی تنور داستان مردی است که برای اولین بار در یک روستا سنگ قبر می خرد.
راز جِنی هاجرز
جنی هاجرز يکی از صدها زنی است که با پوشيدن لباس مبدل خود را مرد جا زد و در جنگ داخلی آمريکا شرکت کرد. زمانی که زنان حق رای نداشتند با هويت جعليش در انتخابات رای داد و با لباس نظامی مردانه اش به خاک سپرده شد. اين برنامه بخشی از داستان جنی و تلاشش برای ماندن در لباس مردانه را بازگو می کند.
اکنون که صدو پنجاه سال از آن زمان می گذرد، رييس جمهور آفريقايی-آمريکايیِ ايالات متحده يک زن لاتينی تبار را نامزد ديوان عالی آمريکا می کند. ديوان عالی بالاترين مرجع قضايی آمريکاست و اعضای آن دائم العمر اين سمت را دارا هستند. اعضای ديوان عالی تنها کسانی هستند که می توانند قوانين فدرال و ايالتی را که با قانون اساسی مغايرت دارد لغو کنند.
بازی عروس و داماد
در اين برنامه کتاب «بازی عروس و داماد» که يک مجموعه داستان کوتاه است معرفی می شود و چند داستان کوتاه از اين مجموعه ی 63 داستانی را خواهيد شنيد. اغلب داستان های این مجموعه کمتر از دو صفحه اند و نام كتاب نیز از یکی از داستان های این مجموعه انتخاب شده است.
«بلقیس سلیمانی»، نويسنده ی داستان ها، پیش از این رمان «بازی آخر بانو» را منتشر كرده است.
غزلی از مولوی، باز آمدم باز آمدم
باز آمـــــدم باز آمدم از پیش آن یـــار آمـــــدم
در من نگـــردر من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جملــــــه آزاد آمـــــــدم
چندین هـــزاران سال شد تا من به گفتار آمــدم
غزلى از حافظ
شعرى از حافظ
غزلی از مولوی: نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در اين سراب فنا چشمه حيات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال زمن
به عاقبت به من آيی که منتهات منم
سرمست شد نگارم، بنگر به نرگسانش مستانه شد حديثش، پيچيده شد زبانش گه میفتد از اين سو، گه میفتد از آن سو آن کس که مست گردد، خود اين بود نشانش
«تنهاتر از يک برگ با بار شادیهای مهجورم در آبهای سبز تابستان آرام میرانم تا سرزمين مرگ» - در آبهای سبز تابستان شعری است از مجموعهی تولدی ديگر اثر فروغ فرخزاد
قطر که قرنها سرزمين باديه نشينها بود، اکنون به محلی برای پيشرفتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و فنآوری تبديل شده است. اما اين کشور محافظهکار مسلمان عرب چگونه پذيرای اين پيشرفتها بوده است؟ اين برنامه مقدمهای است برای آشنايي با ديدگاههای شيخه موزه، همسر امير قطر، دربارهی تحولات قطر و نقش اساسی او در اين امر.
سنگ اول از مجموعهی تنور داستان مردی است که برای اولین بار در یک روستا سنگ قبر می خرد.
جنی هاجرز يکی از صدها زنی است که با پوشيدن لباس مبدل خود را مرد جا زد و در جنگ داخلی آمريکا شرکت کرد. زمانی که زنان حق رای نداشتند با هويت جعليش در انتخابات رای داد و با لباس نظامی مردانه اش به خاک سپرده شد. اين برنامه بخشی از داستان جنی و تلاشش برای ماندن در لباس مردانه را بازگو می کند.
اکنون که صدو پنجاه سال از آن زمان می گذرد، رييس جمهور آفريقايی-آمريکايیِ ايالات متحده يک زن لاتينی تبار را نامزد ديوان عالی آمريکا می کند. ديوان عالی بالاترين مرجع قضايی آمريکاست و اعضای آن دائم العمر اين سمت را دارا هستند. اعضای ديوان عالی تنها کسانی هستند که می توانند قوانين فدرال و ايالتی را که با قانون اساسی مغايرت دارد لغو کنند.
در اين برنامه کتاب «بازی عروس و داماد» که يک مجموعه داستان کوتاه است معرفی می شود و چند داستان کوتاه از اين مجموعه ی 63 داستانی را خواهيد شنيد. اغلب داستان های این مجموعه کمتر از دو صفحه اند و نام كتاب نیز از یکی از داستان های این مجموعه انتخاب شده است.
«بلقیس سلیمانی»، نويسنده ی داستان ها، پیش از این رمان «بازی آخر بانو» را منتشر كرده است.
باز آمـــــدم باز آمدم از پیش آن یـــار آمـــــدم
در من نگـــردر من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جملــــــه آزاد آمـــــــدم
چندین هـــزاران سال شد تا من به گفتار آمــدم
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در اين سراب فنا چشمه حيات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال زمن
به عاقبت به من آيی که منتهات منم